سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به شدت به این سوال رسیده‏ام که روزنامه‏نگاران چرا روزنامه‏نگاری می‏کنند و صرف‏نظر از حرف‏هایی که خودشان در جواب این سوال می‏دهند، چه باور قلبی پشت کار آن‏ها خوابیده است. تا جایی که با فکر بی‏تجربه‏ی خودم به نتیجه‏ رسیده‏ام، احساس می‏کنم آن‏هایی که روزنامه‏نگاری را به صورت یک شغل نگاه می‏کنند کمتر از دیگران موفق‏اند. اگرچه معنای کلمه‏ی «حرفه‏ای» قاعدتن باید خلاف نظر من را اثبات کند ولی به نظرم اگر کسی روزنامه‏نگاری را به عنوان شغل و وسیله‏ی امرار معاش خود نگاه کرد دیگر نمی‏تواند به حد اعلای آْن برسد. نه فقط روزنامه‏نگاری که هر شغل دیگری اگر صرفا به عنوان یک راه کسب در‏آمد و وسیله‏ی گذران زندگی به آن نگاه شود، در جایی که بین گذران زندگی و آن کار تنافی پیش بیاید، قطعا زندگی ترجیح خواهد داشت و این همان شکست است.

نمی‏دانم ولی احساس می‏کنم، کلمه‏ی «حرفه‏ای» وضع نامتناسبی دارد. موفقیت گرو این است که محافظه‏کاری در کار نباشد و هیچ حد نهایتی برای آن فرض نشود حتا اگر با گذران زندگی و امرار معاش منافات داشته باشد.

دوستی را می‏شناسم که مدیر یک سایت است. من سایتش را موفق می‏دانم. می‏گفت هزینه‏ی ماهیانه‏ی از نیم‏میلیون تومان بیشتر است. و هیچ کسی هم آن را پشتیبانی نمی‏کند. خب این یعنی کم گذاشتم از هزینه‏هایی که همه خرج زندگی‏شان می‏کنند. کار حرفه‏ای یعنی این. یعنی دوست داشتن کار و زندگی را وقف آن کردن... .

من یک آدم بی‏کارم. حداقل دوست دارم این طور باشد!


نوشته شده در  شنبه 86/1/11ساعت  7:21 عصر  توسط کلرجی‏من 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
من...
لباس تنگ کلرجی‏من
راز داوینچی
کاریکاتوریست دانمارکی یا ایرانی؟!
من کلرجی‏من نیستم
چشم‏های خدا
سیب بی هسته، بی‏سوک
خوشحالی یا ناراحت؟
برف‏پاک‏کن
سکر
حمل بر صحت
اتحاد متحاد دیگه چه صیغه‏ایه؟!
دعوای حرفه‏ای
مردم، روان‏شناسان بالفطره
من یک آدم بی‏کارم
[همه عناوین(218)]